ازشیرگرفتن عسل خانوم
سلااااااااااااااااااااااااام
من تصمیم گرفتم که یکشنبه هستی جون واز شیر بگیرم ودیگه بهش شیر ندم. وبرای از شیر گرفتن
سراغ کتاب حلیة المتقین رفتم. خواهرشوهرم با این روش دخترشو از شیر گرفته بود ومیگفت خیلی
خوب وراحت بود. من هم به همه مامانهای گل توصیه میکنم که حتما از این روش استفاده کنند.
توصیه کتاب حلیة المتقین که خیلی نتیجه میده ( به همراه فرزند خود به امامزاده ای بروید ویک مقدار
انار دون شده به فرزندتان بدهید وقتی که انار رو خورد از هر دو سینه کامل به او شیر دهید وبعد ثواب
شیر دادن خود را به مادر حضرت علی اصغر(خانوم رباب ) هدیه کنیدودعا کنید و با نیت قلبی بخواهید که
کمکتون کنه ودیگر به فرزندتون شیر ندهید حتی در شب )
من امتحان کردم وهمه این کارها رو انجام دادم واقعا خوب بود چون هستی به شیر من خیلی وابسته
بود مطمئن بودم وقتی از شیر بگیرمش خیلی اذیت میکنه ومجبور میشم که دوباره بهش شیر بدم اما
با این روش خیلی راحت گرفتمش فقط روی سینه ام چسب زدم که وقتی میبینه میگه اوف شده اَخ شده
وبدون گریه میره. شب ها فقط یکبار چشمشو باز میکنه میگه جی جی اوف شده دوباره میخوابه.
الان چهار روز میشه که گرفتمش و غذاهاشو خیلی خوب میخوره دقیقا از روز یکشنبه 11/ مهر دختر
گلم دیگه شیر نخورده فقط ظهروشب که میخواد بخوابه چون هیچوقت بدون شیر نمیخوابیده یکم
واسش سخته وروی پام میخوابونمش وتکونش میدم که بخوابه ولی توی روز شاید اصلا یکبارم یادش
نیوفته.
خب دختر ماهم دیگه بزرگ شده هم دیگه شیر نمیخوره هم دیگه پوشکش نمیکنم خودش خیلی
حواسش هست که یه وقت جیشش نریزه وسریع میگه ومنم دیگه به هیچ عنوان پوشکش نمیکنم
حتی بیرون از خونه ومهمونی چون دخترم خیلی باهوشه فداش بشم الهی
هستیه مامان عاشق نقاشی کشیدنه وهرجا خودکار یا مداد با یه تیکه کاغذ ببینه سریع شروع به
نقاشی کشیدن میکنه وخمیر بازی هم یکی از بازیهای مورد علاقشه که من تازگیا کشف
کردم ممکنه روزی 4 الی 5 ساعت فقط خمیربازی کنه وتنها چیزهایی که کامل درست میکنه توپ و
مار هست که وقتی درست میکنه کلی ذوق میکنه
البته یکم خمیرو تیکه تیکه میکنه ومیچسبونه بهم ومیگه مامان پیشی درست کردم یا گاو درست
کردم و ممکنه هیچ شباهتی هم نداشته باشه ولی من تشویقش میکنم.
جمله های بامزه:
یه هفته پیش وقتی هستی رو میبردم بیرون پوشکش میکردم وچون پوشک بود خیالش راحت بود
وجیشش رو نمیگفت یه روز که تو پوشکش پی پی کرده بود بهش گفتم چرا دستشویی کردی عیبه
به مامان نگفتی گفت: ( مامان پوشک داشتم اِشتال نداله جیش کَدَم )
دیروز خونه خواهرشوهرم بودیم وقتی داشتم میومدیم خونه دخترش جلوی در وایساد وگفت نمیذارم
برید همینجا بمونید هستی میگفت بریم ولی اون نمیذاشت یهو دیدم هستی میگه ( آجی برم آپول
بیزنم بیام ) انقدر خندیدیم که این ووروجک داشت دخترعمشو گول میزد که بریم
اینم یه عکس از اولین شبی که گل خانوم بدون شیر خوابید واقعا دلم به حالش میسوخت اما چون بعضی
مواقع شیر رو به غذا ترجیح میداد و وابسته شده بود ومنم خیلی ضعیف شده بودم تصمیم گرفتم که از
شیر بگیرمش.
چون جیگر مامان اذیتم نکرد ودخترخوبی بود منم واسش دوتا هدیه گرفتم یه کیف ویه اسباب بازی که
دوسشون داره وماشین لباسشویی روآب میکنه وجورابشو مینداخت توش و روشنش میکرد تا بشوره.
واین عکس هم هستی جون وفاطمه جون(دخترعمش) تو خونه مادر جون آشپزشده بودن. من قربون
اون تیپت برم مامانی که انقدر قشنگه